روزگار در غربـت

گاه نوشت های دانشجویی در غربت

روزگار در غربـت

گاه نوشت های دانشجویی در غربت

سمت کوچه دل

سمت کوچه دل مرا می پرسی  ؟؟؟..

دو قدم مانده به اشک ...جنب آغوش خدا ....نبش چشمان غزل ...  

کوچه ای "بن بست"  است   

پر آواز  پرستوهایی که ز غوغای کلاغ بی زارند  !

تو غریبه!!آری با تو ام بد آواز  

که دمادم هر روز می خوانی  کنج دیوار دلم  

من مترسک نیستم  

عاشقم عاشق کوچ... سمت خدا...   

قار قار هایت را هدیه ببر سوی آغوش دگر  

که عادت دارند  بشنوند 

ناله های چون تو کلاغی بی پر !!!