-
ماهیان بی آب
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:31
رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب. آب در حوض نبود ماهیان می گفتند: تو اگر در تپش باغ ، خدا را دیدی همتی کن و بگو ماهی ها ، حوضشان بی آب است...!!!
-
دوره ارزانی
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 15:39
چه کسی گفت گرانی شده است؟؟؟ دوره ، دوره ی ارزانیست ... دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان! دوستی ارزان و دشمنیها ارزان! چه شرافت ارزان و تن عریان ارزان! آبرو قیمت یک تکه ی نان و دروغ از همه چیز ارزانتر ... قیمت عشق چه قدر کم شده است!!! کمتر از آب روان! و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان...
-
چتر
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 12:52
وقتی چترت خداست ... پس دیگه نترس !!! بزار بارونه سرنوشت هرچی و هرجور که دلش می خواد بباره حتی شده سنگ بباره !
-
سمت کوچه دل
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 14:26
سمت کوچه دل مرا می پرسی ؟؟؟ . . . دو قدم مانده به اشک ...جنب آغوش خدا ....نبش چشمان غزل ... کوچه ای "بن بست" است پر آواز پرستوهایی که ز غوغای کلاغ بی زارند ! تو غریبه!!آری با تو ام بد آواز که دمادم هر روز می خوانی کنج دیوار دلم من مترسک نیستم عاشقم عاشق کوچ... سمت خدا... قار قار هایت را هدیه ببر سوی آغوش دگر...
-
دلتنگی
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 18:54
خیاط خوبی ست خدا ! اما دل مرا، به عمد یا سهو ... نمی دانم ، نمی دانم !!! شاید بی هوا تنگ به سینه ام کوک زد ...
-
بانوی آب و آیینه
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 18:42
ابریست کوچه کوچه ، دل من ، خدا کند نم نم ، غزل ببارد و توفان به پا کند حسی غریب در قلمم بغض کرده است چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند ... با واژه های از رمق افتاده آمدم می خواست این غزل به شما اقتدا کند حالا اجازه هست شما را از این به بعد این شعر سینه...
-
فرصت زندگی
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 15:11
وقتی که به دنیا میایم تو گوشمون اذان می گن ! وقتی می میریم واسمون نماز می خونن ! . . . زندگی چقدر کوتاهه !!! فرصتی از اذان تا نماز ...
-
پادشاه فصلها، پایـیـز !
جمعه 28 آبانماه سال 1389 19:03
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش باغ بی برگی روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش ساز او باران ، سرودش باد جامه اش شولای عریانی ست ور جز اینش جامه ای باید بافته بس شعله زر تارپودش باد گو بروید ، یا نروید هرچه در هرجا که خواهد ، یا نخواهد باغبان و رهگذاری نیست! باغ نومیدان چشم در راه بهاری نیست!...
-
عجب ایامی است!
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1389 10:37
عجب ایامی است! موسی به طور می رود, ابراهیم با اسماعیل به قربانگاه ... محمد (ص) با علی(ع) به غدیر , و حسین (ع) با عباس در راه کربلا ست...
-
دعا ...
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 15:25
هر ساله جشنواره ای بنام "دستهای کوچک دعا" برگزار می شه و در آن دعاهای تمامی بچه های دنیا جمع آوری و بصورت مجموعه ای ارائه می شه. دعاهای زیر بخشی از این مجموعست که واقعا صداقت گفتارشون آدم رو به گریه میندازه... می بینی چقدر بی آلایش حرف زدند... می بینی چقدر کم توقع هستن ... می بینی بعضی هاشون در اوج کودکی...
-
رمضان!
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 15:10
تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را ... میان ربنای سبز دستانت ... دعایم کن دعایم کن !!!
-
یخ فروش
شنبه 8 خردادماه سال 1389 23:33
یخ فروش را پرسیدند : فروختی ؟ ::: گفت : نه ! نخریدند . تمام شد ...!
-
سال نو ...
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 13:05
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بختتون ... در سال جدید همیشه بر قرار و بردوام باشه. امیدوارم در سال جدید همیشه بهاری باشید تا برویانید!!! با یه دنیا آرزوی قشنگ برای همه فریاد می زنم : سال نو مبارک سال خرم ... فال نیکو ... مال وافر ... حال خوش ... اصل ثابت ... نسل باقی ... تخت عالی ... بخت رام ... انشاءا......
-
نرم نرمک میرسد اینک بهار ...
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 21:45
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار!!! خوش به حال روزگار ... خوش به حال چشمه ها و دشتها ... خوش به حال دانه ها و سبزه ها ... خوش به حال غنچه های نیمه باز ... خوش به حال...
-
مانده تا برف زمین آب شود ...
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 19:50
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مانده تا برف زمین آب شود ... مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر ناتمام است درخت زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد و فروغ تر چشم حشرات و طلوع سر غوک از افق درک حیات مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید! در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد...
-
غریب ...
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 23:36
اینک ای خوب فصل غریبی سرآمد ... چون ! ... تمام غریبان تو را می شناسند! کاش من هم عبور تو را دیده بودم کوچه های خراسان تو را می شناسند! پ.ن. یا امام رضا میدونی غربت و غریبی چیه؟ میدونی گرفتاری چیه؟ آره مطمئنم از من بیشتر درکش کردی پس کمک کن عجیب نیازمند کمکتم! سا ئلی سطحیم عمیقم کن/عاشقم سالک طریقم کن عقب افتاده ساعت...
-
تکلیف شب ...
جمعه 4 دیماه سال 1388 19:22
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 کنار دل و دست و دریا، اباالفضل! تو را دیده ام بارها؛ یا اباالفضل! تو، از آب، می آمدی، مشک بر دوش و من، در تو، غرق تماشا؛ اباالفضل ! اگر دست می داد، دل می بریدم به دست تو، از هر دو دنیا، اباالفضل ! دل از کودکی از فرات آب می خورد و تکلیف شب : "آب ، بابا ،...
-
مشق آب آب...
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 12:30
راستی آیا ... کودکان کربلا تکلیفشان تنها دائما تکرار مشق آب، آب !!! مشق بابا بابا آب بود ؟؟؟ !
-
یلدا
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 11:31
اما یلدا ... یلدا یعنی ... یادمان باشد زندگی آنقدر کوتاه است که ... حتی یک دقیقه بیشتر باهم بودن را باید جشن گرفت !!! اما چقدر خوبه یلدا طولانی باشه تا در این دهه حتی یک دقیقه بیشتر فرصت داشته باشیم تا بیشتر به واقعه عاشورا و بزرگی این نهضت فکر کنیم که حسین(ع) که بود و چه کرد؟؟؟! و ما که هستیم و چه می کنیم ؟ !!! من از...
-
هلال محرم
جمعه 27 آذرماه سال 1388 13:25
من برگۀ دعوت از خود آقا گرفته ام ... شکر خدا که بین شما جا گرفته ام عمری برای دیدن شش گوشۀ حرم با روضۀ حسینیه ها پا گرفته ام مثل همیشه خانۀ دل خانۀ غم است ... امشب طلوع گریۀ ماه محرّم است !!! تو رو خدا هرجای این عالم خاکی که هستید بیاید برای هم دعا کنیم تا توی ماه محرم افکارمون عاشورایی بشه و دلامون کربلایی و نه اینکه...
-
صدا کن مرا ...
شنبه 21 آذرماه سال 1388 17:12
صدا کن مرا ... صدای تو خوب است !!! صدای تو سبزینۀ آن گیاه عجیبی ست که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترینم! بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است!!! و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی میکرد و خاصیت عشق این است کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم! آن وقت...
-
دخترک ... کجا آمده ای ؟!
شنبه 21 آذرماه سال 1388 13:57
ساده و بیرنگ سراسیمه و سرد، بی تزلزل، بی تاب. از کجا آمدهای؟! دخترک سایه ات بی تردید بی تبسم، بی خشم بی هیاهو و هراس از شبح آینه ها. از کجا آمدهای؟! دخترک رنگ نگاهت آبی صورتت مهتابی گل لبخند تو یاس طرح اندام تو همچون پیچک پیچ و تابش به تن تاک جوانی مانند نبض بیرنگ زمان در دستت ساک تو لب به لب از پنجرهها...
-
رویا ... حقیقت
جمعه 20 آذرماه سال 1388 13:03
ماهی شده بود باورش تور اگه بندازن سرش میشه عروس ماهیا ... شاه ماهی میشه همسرش !!! اما تو روزگار که می گذشت ... ماهیه باورش نبود تور اگه بندازن سرش نگاه گرم ماهیگیر ... می شه نگاه آخرش !!! پ.ن: همیشه از رویا تا حقیقت فاصله خیلی زیاده و تنها با تدبر و تعقل و تلاش میشه این فاصله رو کم کرد و رویا رو با واقعیت همرنگ نمود!...
-
پاکی و کودکی
شنبه 30 آبانماه سال 1388 19:17
این یکی از معنی دار ترین عکس هاییه که تا به حال دیدم ، هر کسی هم برداشت خودش رو از اون داره ولی من میگم... خدا همه مارو پاک و معصوم آفرید ... بعد مارو با طبیعت درآمیخت و پیوند داد ... خواست تا از پاکی طبیعت پاک زیستن و پاکی بخشیدن رو بیاموزیم! از سبزی اون طراوت و نشاط رو همراه داشته باشیم! از سکوت طبیعت یاد بگیریم که...
-
دوست
جمعه 29 آبانماه سال 1388 09:02
"نرسیده به درخت، کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در میآرد، پس به سمت گل تنهایی میپیچی، دو قدم مانده به گل، پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد. در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی: کودکی...
-
منطق دنیا
دوشنبه 25 آبانماه سال 1388 11:15
از باغ میبرند چراغانیات کنند تا کاج جشنهای زمستانیات کنند پوشاندهاند “صبح” تو را “ابرهای تار” تنها به این بهانه که بارانیات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانیات کنند ای گل گمان مبر به شب جشن میروی شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند یک نقطه بیش فرق “رحیم” و “رجیم” نیست از نقطهای...
-
خوشبختی
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 19:52
خوشبختی ما در سه جمله است ... تجربه از دیروز استفاده از امروز امید به فردا ... ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم!!! حسرت دیروز ! اتلاف امروز ! ترس از فردا ! دکتر علی شریعتی پ.ن: در بدترین شرایط هم امید وجود داره فقط کافیه با دقت نگاه کنیم تا ببینیمش دقیقا مثل جوانه های این عکس که بلافاصله بعد از آتش...
-
یا امام رضا ...
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1388 16:40
یا امام رضا ... با همه بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدن آنی ام آمده ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه طوفانی ام دل خوش گرمای کسی نیستم آمده ام تا تو بسوزانی ام آمده ام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانی ام خوب ترین حادثه می...
-
زندگی
شنبه 2 آبانماه سال 1388 21:12
زندگی آرام است... مثل آرامش یک خواب بلند ! زندگی شیرین است... مثل شیرینی یک روز قشنگ ! زندگی رویایی است... مثل رویای ِیکی کودک ناز ! زندگی زیبایی است... مثل زیبایی یک غنچه ی باز ! زندگی تک تک این ساعتهاست... زندگی چرخش این عقربه هاست ! زندگی راز دل مادر هاست... ! زندگی پینه ی دست پدر است... ! زندگی مثل زمان در گذر...
-
من بهارم، تو زمین !
پنجشنبه 30 مهرماه سال 1388 21:16
بارون که میاد آدما یا خوشحال خوشحالن یا اینکه غمگین غمگین ! اما من احساس می کنم فلسفه بارون یعنی تزریق نشاط... هزار جور میشه بارش دونه هاش رو تعبیر کرد تعبیر من اینکه قطرات پاک و سرشار از انرژی اون بالا تو ابرا طاقتشون طاق میشه دلشون برا ما زمینیای گرفتار تو هزار نیرنگ این دنیا می سوزه ... دلشون می خواد که ما پاک بشیم...